PLUS
Radyo Madyo ۱۴۰۳/۱۱/۳۰ 23:36- سلام
+ سلام
- حالت چطوره؟
+ مگه میشه تو رو ببینم و حالم خوب نشه!
- ...
پینوشت:
لطفِ بدونِ هزینه که میتوان ابراز کرد.
- سلام
+ سلام
- حالت چطوره؟
+ مگه میشه تو رو ببینم و حالم خوب نشه!
- ...
پینوشت:
لطفِ بدونِ هزینه که میتوان ابراز کرد.
پیشتر سالی یک بار، آن هم بعد از نوروز قیمتها بالا میرفتند؛ اما اکنون هر روز بالا میروند! در واقع هر روزمان نوروز و نوروزمان پیروز شده است!!!
کاش میتوانستم لحظات خوشِ بیشتری برای پسرم بسازم... میتوانستیم بیشتر با هم کشتی بگیریم؛ یا کمی بیشتر شطرنج یا ورق بازی کنیم؛ شاید هم گاهی پا را فراتر میگذاشتیم و به کمک هم، بادبادک یا یک بالن بسازیم و هوا کنیم... گناه او چیست که بعد از 40 سالگیام پا به دنیا گذاشته...!
زمانی که مشکلِ صاف بودن تایرها و دغدغهی احتمالِ سر خوردن روی برف و یخ و تصادف را نداشتم، عاشق پاییز و زمستان بودم!
پینوشت:
اوضاع بد اقتصادی، مرا از پاییز و زمستان بیزار کرده!
آن حجم فعالیت شغلی که پیشتر در طول یک روز انجام میدادم ، اخیراً در طول یک هفته قادر به انجاماش نیستم!
پینوشت:
دیوانسالاری، بیشترین نقش را در این باره داشته است.
سهل انگاریهای کوچک، باعث فجایع بزرگ میشوند!
با این موضوع که برخی احساسات و احوالات را نمیتوان در قالب کلمات و جملات گنجاند، موافق نیستم! وقتی کلمه یا جملهای برای بیان احساس و عواطف خود پیدا نمیکنیم، از کمبود یا نقصان ادبیات نیست! از ضعف خودمان است. وگرنه بزرگان با همین ادبیات، احوال دلشان را به نحو احسن بیان کردهاند.
در دوران نوجوانی و جوانیام که بیشتر کتاب میخواندم و مطبوعات و نشریات را مطالعه میکردم، به داستاننویسی، بسیار علاقهمند بودم. همیشه با خودم فکر میکردم من هم روزی داستان(های) خودم را خواهم نوشت. هرچند چند باری هم چیزایی نوشتم و صفحاتی را خط خطی کردم، اما دیگر از ادامهاش باز ماندم. زندگی، اولویتهایام را عوض کرد...
پدر و مادری که دارائیِ بیشتری دارند، ارج بیشتری دارند!
اخیراً عدهای مصرانه میخواهند به همه بقبولانند که هرطوری دوست دارند رفتار و زندگی کنند و حرفها و واکنشهای دیگران، برایشان مهم نباشد! فارغ از اینکه انسان یک موجود اجتماعی است و مطمئناً نیاز به تعامل با پیرامون خود دارد و هر واکنشی از طرف دیگران در مقابل کنش او، خواه ناخواه بر روی شخص تأثیر میگذارد. از دیدگاه من، به همان میزان که لازم نیست و نباید تمام پندار، گفتار و کردارمان را خوشایند دیگران بکنیم؛ در عین حال باید به همان میزان، طوری باشیم که دوست داریم دیگران باشند.
اما وفادار ماندن به شریک زندگی نیز لذت خودش را دارد.
پینوشت:
شبِ شراب، نیارزد به بامداد خمار...
زین پس به جای آبِجو، خواهم گفت: آبِحیات!
پینوشت:
نوشیدنی گازدار، گواراتر است...
اگر پدر یا مادر سالخوردهیتان، حتی در شلوغترین تایم کاریتان با شما تماس گرفتند، حتماً جواب بدهید؛ شاید آخرین تماس و آخرین فرصت برای شنیدنِ صدایشان باشد...
اخیراً برعکس گذشته، در نوع رفتار در رابطهها، با هرکسی تا حدودی مثل خودش رفتار میکنم. در واقع، در میزان اهمیتی که به دیگران میدادم، تجدید نظر کردهام؛ و چون هنوز تبحر و تجربهی لازم و کافی(!) در این زمینه را کسب نکردهام، حداقل سعی میکنم فاصلهها را حفظ کنم. به این نتیجه رسیدهام که بعد از یک سن و سالی باید روابط، بیشتر روی حساب و کتاب باشند!
پینوشت:
دوستانی داشتم و دارم که گاهی تماس میگرفتم و احوالشان را میپرسیدم، بدون اینکه دفعهی بعد، منتظر تماس آنها باشم! جالب اینجاست که برخی دوستان، گله هم میکردن که چرا دیر به دیر یادشان میکنم!!! و جالبتر اینکه من حتی در آن شرایط نیز دلم نمیآمد دلشان را بشکنم و بگویم که آخر فلانی، باز این بار هم من تماس گرفتهام، نه تو!!!
دوست و فامیل مایهدار به درد من نمیخورد! من دوست و فامیل بامعرفت و فرهیخته میخواهم.
سوءاستفاده از جایگاه و موقعیت، یعنی اینکه مأمور راهنمایی و رانندگی جلوی یک ماشین را بگیرد و راننده را مجاب کند تا پیاده شده و مدارکاش را ببرد نزد مافوقاش که در ماشین لم داده است! چنانچه رانندهای هم به قوانین آشنا بوده و از این کار اجتناب کند و در پشت فرمان منتظر آمدنِ مأمور بنشیند، مطمئناً همان مأمور چنان از اختیارات قانونی خود بر علیه رانندهی نگونبخت سوءاستفاده خواهد کرد تا هفت جد و آبادش از این کار پشیمان شوند!
در یک آزمون، نوشته بود: با خودکار آبی، قرمز بنویسید. فقط یک نفر توانسته بود با خودکار آبی، بنویسد: قرمز!
هرچند آرزوی کسب پولِ بیشتر برای فراهم کردن امکاناتِ بیشتر برای خود و خانوادهام را دارم، اما عقدهاش را ندارم.
سالها پیش در یک مسابقهی مشاعرهی تلویزیونی، وقتی مجری از یکی از شرکت کنندهها، سرایندهی یک بیت را پرسید، شرکت کننده به اشتباه، به جای حافظ، پاسخ داد: «سعدی»! مجری اشتباه بودن پاسخ را اعلام، اما در ادامه، به نکتهی جالبی اشاره کرد! او گفت: «با اینکه این بیت متعلق حافظ است، اما حافظ، آن را سعدیوار سروده است! و در واقع، این پاسخِ اشتباه، ارزشمندتر از پاسخِ درست است!»
گفتنِ: «عجب ماشین خوبی داری؛ هر وقت خواستی بفروشی، به من هم اطلاع بده»، به برخی افراد، از دیدگاه ایشان به مثابه این است که بگویی: «عجب همسر خوبی داری؛ هر وقت خواستی جدا شوی، به من هم اطلاع بده»!
خانم: زنایی که با شوهراشون مثل میمونهای دست آموز که دارن تعلیم میبینن رفتار میکنن تا تربیت بشن و نمایش بدن!
آقا: و شوهرایی که با زناشون مثل گشتیهای بزرگراه رفتار میکنن تا سرشون کلاه بذارن و ازشون جلو بزنن!
خانم: ما مثل اونا نمیشیم.
آقا: ما مثل اونا نمیشیم.
- فیلم سینمایی Gone Girl 2014
پینوشت:
و در پایان فیلم، هر دو دقیقاً مثل همانها شدند!